با همهی بی سر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهی طوفانیام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیام
حرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
ها به کجا میکشیام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانیام!
از تنهایی گریزی نیست . .
بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند . . .
نمیخواهم کسی شال گردن اضافی اش را
دور گردن آدم برفی احساسم بیاندازد
حرف زیاد است........ اما گاهی نمیدانی چه بگویی...... گاهی باید رفت.... چیزی شبیه کم آوردن........
بـــخــــون برام بگو چقدر گرفته حالِت بگو بهم چقدر این لحظه ها بد بوده حالِت بگو بهم دلت یک لحظه آرامش ندیده بگو که وقتی نیستم بی قراره بی قراره بگو که تو هم مِثه من،از غروره که نمیای بگو که هنوز تو رویات،ته قلبت،من و میخوای بگو که یه روز تمومه این روزهای بد بیاری بگو که میای و روی زخمِ من مرحم میذاری بگو که تو هم چشات مثلِ منه،همش می باره بگو که نبودنِ من،تو رو از پا در میاره بگو که درسته این حرفا،بگو که بر میگردی بگو که حالِ تو هم مثلِ منه،زود بر میگردی
.: Weblog Themes By Pichak :.