سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 92/7/28 | 2:0 عصر | نویسنده : دخترک تنها

ببخشید یک کم زیاده ولی خیلی قشنگه...
گفت: بکارت یه چیز مهمیه واسه عروسی..

گفتم: یعنی اگه نباشه دختره خرابه؟

گفت: نمیگم خرابه ولی نادرسته!

گفتم: خود تو دنبال کسایی نیستی که تو زمان دوستی Open باشن تا باهاشون سکس کنی؟

گفت: چرا ولی زن من باید بکارت داشته باشه!

گفتم: نمیفهمم این چه معادله ای شده، دنبال Open ها هستی بعد میخوای زنت بکارت داشته باشه؟ تو خودت دنبال سکسی ولی زنت نباید سکس کرده باشه؟؟ خب اگه اینجوریه تو هم نباید سکس کنی! مخم نمیکشه چی میگی...

گفت: هرکسی یه نظری داره.. من باید زنم سنگین باشه، حتی اگه واسش ممکن باشه باید چادر سرش کنه!

گفتم: یعنی نجابت یک زن رو فقط تو پرده ای که لای پاهاشه میبینی؟ و سنگینی یک زن رو هم به چادر روی سرش؟ اگه پرده شو دوخته باشه از کجا میخوای بفهمی؟

گفت: بستگی به وجدانش داره!

گفتم: دم از وجدان میزنی و دنبال سکس با بی پرده ها هستی و زن با پرده میخوای.. نمیدونم! شاید این منم که معنی وجدان رو نمیفهمم!!!

گفتم: زن و بچه داری ولی با این حال دنبال معشوقه ای ؟

گفت: میدونی خیلی لذت داره!

گفتم: چی؟ سکس یا خیانت؟

گفت: هر دوتاش!

گفتم: مگه همه چیز سکسه؟ با زنت مگه سکس نداری؟

گفت: چرا، ولی میدونی بعضی از دخترا خیلی نازن! خب وقتی پا میدن چرا نرم سمتشون.. تازه جوون تر از زنم هم هستن!

گفتم: دنبال چی هستی؟ فکر میکنی اگه زنت بفهمه چیکار میکنه؟

گفت: زندگیه یکنواخت و راکدی دارم.. باید هیجان توش باشه!

گفتم: نگفتی.. چرا خیانت می کنی؟؟؟

خندید و گفت: نمیدونم شاید وسوسه میشم!

توی دلم گفتم: واقعا که، بعدش عجیب یاداین شعر فروغ فرحزاد افتادم که میگه:

"سنگسارش میکنند.. غافل از آنکه شهر پر از فاحشگان مغزی است، و کسی نمیداند مغزهای هرزه ویرانگر ترند تا تن های هرزه"..




تاریخ : چهارشنبه 92/7/17 | 3:51 عصر | نویسنده : دخترک تنها


سر سطر ....
بنویس:پسران کراک ای، دختران شیشه ای،مادران دق مرگی
بنویس:پدران سگ دوبرای نان
بنویس:بابا نای نان دادن ندارد، بابا کار ندارد
بنویس: بابا سهمیه ای برای استخدام ندارد
بنویس: تلاش بی ثمر
بنویس:آن مرد با الگانس آمد
بنویس:آن مرد باتوم دارد،باتوم درد دارد، درد من برای آن مرد حال دارد
ببخشید، بنویس درد من برای آن مرد نان دارد
.
.
.
.صاحب خانه بابا را جواب کرد، حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود
بابا پول قبض آب ندارد




تاریخ : چهارشنبه 92/7/17 | 3:47 عصر | نویسنده : دخترک تنها

دانشجویی به استادش گفت :
استاد ! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم !
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی ؟ دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم …
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید !




تاریخ : چهارشنبه 92/7/17 | 3:46 عصر | نویسنده : دخترک تنها

ه?س دختر ها فر?اد نم?زنند !
ه?س دخترها بلند نم?خندند !
ه?س دخترها حق? ندارند !
ه?س دخترها با?د ارام زندگ? کنند !
ه?س دخترها با?د درد را تحمل کنند!
ه?س دخترها با?د بسوزندو بسازند !
ه?س دخترها با?د ظلم و حرف زور را قبول کنند !
" فقط به جرم دختر بودنشون "!!
ه?س دخترها با?د تحمل کنند و اعتراض نکنند
ه?س دخترها حت? حق ا?نو ندارن که عکسشون رو? اگه?ه
ترح?مشون چاپ بشه !
ه?س دخترها با?د ارام بم?رند !!




تاریخ : دوشنبه 92/7/15 | 10:51 عصر | نویسنده : دخترک تنها

خیلی قشنگه این حتما بخونید.....

 

… چه گناه کبیره ای…!

میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند،

من هم مانند همه ام

راستی فاحشه!

از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو،

زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند !!

اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد

و یا شوهر زندانی اش آزادشود این «ایثار» است !

مگر هردواز یک تن نیست؟

مگر هر دو جسم فروشی نیست؟

تن در برابر نان ننگ است…

بفروش ! تنت را حراج کن…

من در دیارم کسانی را دیدم

که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان

شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی

نه از دین .

شنیده ام روزه میگیری،

غسل میکنی،

نماز میخوانی،

چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داری،

رمضان بعد از افطار کار می کنی،

محرم تعطیلی.

من از آن میترسم که روزی با ظاهری عالمانه،

جمعه بازار دین خدا را براه کنم، زهد را بساط کنم،

غسل هم نکنم،

چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم،

پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم،

محرم هم تعطیل نکنم!

فـــــاحِـشـــــه !!

دُعـــــــــــــــــــایَم کـُــــن . .




  • قالب وبلاگ | قالب وبلاگ | بلاگ اسکای